فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۴

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت³⁴

( آخ دیگه دارم خسته میشم چرا این فیک تموم نمیشهههههههه )
همگی رفتیم نشستیم من هنوز یکم تو شوک بودم خیلی یهویی بهشون گفت بدون اینکه من از قبل چیزی بدونم
داشتن حرف می‌زدن رزی هم هنوز ذوق داشت و هی سئوال میپرسید کوک هم خیلی کوتاه جوابش رو میداد
نشسته بودم و بهشون گوش میدادم که یهو نفسم گرفت سریع فهمیدم داره چی میشه برگشتم رو به کوک حواسش به من نبود رفتم آروم در گوشش گفتم
ات : کوک اتاق بالا
که مث جت برگشت سمتم بعدم برگشت سمت رزی
کوک : من با ات یه کاری دارم یکم منتظر بمون الان می‌آییم
کم کم داشت حالم بدتر میشد که کوک دستمو گرفت منو کشید تو یکی از اتاق ها در هم قفل کرد فک کنم اتاق مهمون بود آخه دفعه قبلی هم که شب اینجا موندیم منو کوک تو این اتاق بودیم
کوک : چند ثانیه صبر کن فقط
لباساش رو در آورد لباس های منم در آورد و روم خیمه ( گفتید اسمات هارو بنویس من مظلوم هم گفتم چشم )
لب هاشو روی لبام فشار داد می مکید بعد هم واردم کرد داشت کم کم توم حرکت می‌کرد که رفت سراغ گردنم
ات : کوک نه جاش میمونه الان بقیه میبینن
کوک : بزار ببینن اونجوری همه می‌فهمن مال منی دیگه
ات : کوککککک عههه
شروع کرد به مارک گذاشتن روی سینه هام و حرکتش رو تند تر میکرد و واسه اینکه صدای ناله هام در نیاد دستش جلوی دهنم بود
یکم بعد حالم خوب شد رفت جفتمون بلند شدیم لباسامون رو پوشیدیم
ات : .....

شرط ها
۳۲ لایک
۲۷ کامنت
دیدگاه ها (۳۷)

سم آوردم براتون

چرا تهیونگ سه تا پا دارههه ( ما که اصلا نمیدونیم )

بفرمایید جونگکوک میل کنید

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۳

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۵

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط